ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

انگشت نگاری

- ارنواز زود بخواب باید صبح بریم اداره پلیس؟ - چرا؟ - باید بریم اونجا انگشت بزنیم - یعنی انگشتمون بریده میشه؟ - نه، باید اینجوری انگشت بزنیم - چرا؟ - واسه اینکه مشخص بشه ما کجا زندگی می کنیم - یعنی بفهمیم کجا زندگی می کنیم؟ - نه، ما که می دونیم کجا زندگی می کنیم، پلیس باید بدونه ما کجا زندگی می کنیم - بفهمه ما تو ایران زندگی می کنیم؟ -نه ما تو ایران به دنیا اومدیم. تو ایتالیا زندگی می کنیم - اونوقت اونا می فهمند ما تو ایران به دنیا اومدیم؟ - آره این را هم می فهمند - ...
19 مهر 1392

تفاوط ها

- بابا، خانوما چرا از نانازشون جیش می کنند؟ - خب اینجوریه دیگه - آقاها چرا از دودولشون چیش می کنند؟ - خب اینجوریه اون هم. -... فکر کردم باید یک توضیح کاملتری به سوال بچه می دادم. این بود که شروع کردم به گفتن: خب هر کسی یک جوری آفریده... - خانوم ها با نانازشون جیش می کنند چون خانومند، آقاها با دودولشون جیش می کنند چون پسرند؟ ـ آره، دقیقا
16 مهر 1392

موقعیت

القصه ارنواز با دیدن یک پارک از مامانشان می پرسند: مامان این پارک را ساختند یا از اولش تو این موقعیت بوده؟ القصه من هم نمی دونم مامانی تو اون موقعیت چه پاسخی داده
15 مهر 1392

پدر...

به نظر من باباها میتونند گاهی به دختر شون بگند پدرسوخته، مخصوصا موقعی که دخترشون دست میزاره رو شکم بابا و میگه بابا شکمت گنده شده... اما موقعی که دختره  پشت سرش دست بگذاره رو سینه هاتون و بگه بابا می می هاتم مثل مامان گنده شده... اونوقت البته پدرسگ هم کمه حالا من چی باید می گفتم وقتی  سرش را کرده تو لباس من تا احتمالا سوتین من را هم ببینه؟
5 مهر 1392

قلب قلب زدن

یک پسر اسکیت سوار از جلومون رد میشه. از ارنواز می پرسم: بابایی شنیدم تو تهران اسکیت سوار شدی؟ - آره - چطور بود؟ - مربیم گفت دستمو بگیرم این بغلا . - خب دیگه چی؟ - هیچی مامان هم داشت قلب قلب می زد.
3 مهر 1392
1